شیخ اشراق برای حکمت عتیق اهمیت فراوانی قائل شده و حکمای باستان را در درک حقیقت مصیب دانسته است. وی از یک سو درصدد بود تا حکمت زردشت و افلاطون را با یکدیگر ترکیب کند و از سوی دیگر حکمت واحد و کلی و جاودانهای را به وجود آورد که از آموزههای دینی و اسلامی برخوردار باشد. روش شناخت شهودی در اندیشه سهروردی در مرکز قرار میگیرد و دو پایه استدلال و شهود اشراقی پایه های حکمت ذوقی او را تشکیل میدهد. دغدغه اصلی مقاله، بررسی نسبت اندیشه سیاسی سهروردی با مبانی فلسفی اوست. بر این اساس، اندیشه سیاسی سهروردی مجموعهای منسجم از مبانی فلسفی است که در بستر زمانی خاص منجر به تولید نظریه ای خاص در باب حکومت گردید. حکیم متأله که مجهز به عقل و حکمت میباشد، حاکم مطلوبی است که از قبل آن نظریه دو ساحتی انسانی الهی یا اسلامی اشراقی جایگزین نظریه و رویکرد تکساحتی مادی جسمانی (دنیوی) میشود.