زندگی سیاسی در جامعه دینی هم نیازمند داشتن بنیانهای عقلی و دینی و هم نیازمند احکام و جزئیاتی است که رفتارهای سیاسی را در درون یک نظم سیاسی قاعدهمند میکند. نیازمندی اوّلی را فلسفه سیاسی و نیازمندی دوم را فقه سیاسی پوشش میدهد. فلسفه سیاسیِ تولید شده در فرهنگ اسلامی، عهدهدار هویت، دوام و بقا و رشد و تعالی زندگی سیاسی میباشد و فقه سیاسی نقش مؤثری در ساماندهی زندگی سیاسی و ابتنای آن بر عدالت دارد. حال، این پرسش مطرح است که فلسفه سیاسی و فقه سیاسی دارای چه نقاط اشتراک و امتیازی هستند تا مرزبندی و ضرورت این دو در زندگی سیاسی و دینی بهتر و بیشتر ظاهر شود؟ فلسفه سیاسی و فقه سیاسی به عنوان دو دانش سیاسی اسلامی هرچند در منشأ تولید و مبانی اشتراکاتی دارند، اما تمایزات زیادی در موضوع، هدف، روش و مبانی و مسائل دارند و در سایه آنها از یکدیگر متمایز میشوند. مقاله حاضر به بررسی و تبیین اشتراکات و تمایزات این دو دانش میپردازد.
لکزایی، نجف (1389ش)، «مسایل فقه سیاسی»، درس گفتارهایی در فقه سیاسی، به کوشش: منصور میراحمدی، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
مطهری، مرتضی (1403ق)، بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی، تهران: حکمت.
ملکیان، مصطفی (1381ش)، راهی به رهایی، تهران: نشر نگاه معاصر.
میرموسوی، سید علی (1389ش)، «اعتبار و قلمرو فقه سیاسی»، درس گفتارهایی در فقه سیاسی، به کوشش: منصور میراحمدی، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
میراحمدی، منصور (1386ش)، «ویژگیهای معرفتشناختی فقه سیاسی شیعه و اهل سنت»، روششناسی در مطالعات سیاسی اسلام، به اهتمام علیاکبر علیخانی و همکاران، تهران، دانشگاه امام صادق(ع).